فکر می کنم یک اتفاقی افتاده ..
من کلی عیدی گرفتم ! .. و کلی هم حساب و کتابشان کردم ..
بچه هم که بودم همین کار را می کردم ..
هر ۲ ساعت می شمردمشان !
حالا هم هر ۲ ساعت مرورشان می کنم ..
اما واقعا یک اتفاقی برایم افتاده ..
آنوقت ها می شمردم تا ته دلم غنج برود ..
این روزها می شمرم بدانم کدام ها را باید پس بدهم .. کدام ها را بهتر است بهتر پس بدهم .. !! کدام ها را ...
حتما یک اتفاقی افتاده .............
سلام نه خیر بنگاه ندارم دارم فوق می خونم احتیاج به پول زمینم دارم اجازه می دین شما ؟
اتفاق که زیاد افتاده....
خیلی عالی بود واقعا لذت بردم از خوندن این مطلب...مرسی!
سلام
تو این که یه اتفاقی افتاده اصلا شک نکن!
داری از فطرت پاکی که تو بچگی داشتی فاصله می گیری. داری آدم بزرگ می شی!!!
عیدی بگیر...عیدی نده!
یک اتفاق ناگذیر ... :(
ناگزیر بی گریز
سلام
نمی شد نزنی تو برجکمون!؟
حالا چون آبجی بزرگتری باید تو سرمون بزنی!؟
شوخی کردم...ولی انصافا یه بار جواب این کامنت هارو بده والا نه به خدا پیغمبر بر می خوره نه به... .
راستی یادم رفت از دستت گله کنم!
حالا دیگه شکایت منو به دیگران می کنی. این عوض تعریف از داداش کوچیکست؟
قدر این دوست بالاییتون رو خیلی بدونین چون در نظرات شما داستان می گذارد در نظزات ما سالی یکبار اوقات فراغتش را می گذراند!!!
واقعا که من سالی یه بار میام یا تو؟
و راستی دیگر ... عنایتی نموده آپ فرمایید.
ای بابا فقط عیدی رو بگیر عیدی دادن مال مامان بزرگاست
ببخشید عزیزم دیر بهت سر زدم بله گلم من موافقم شمارو لینکیدم
سلام آبجی محبوب
سرمیزنیم اما آپ نیستی... شاید این جمعه آپ کند شاید!!!
راستی فکر کنم یه پست رو حذف مردی نه؟
سلام آبجی
خوبی؟
چرا دیر به دیر میای؟ سرت شلوغ شده؟ نکنه میای اما به ما سر نمیزنی؟
مرسی که به وب من قدم رنجه کردید من شما رو با اسم شب برفی لینکیدم
بازم بیا پیشمون